۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

Occupation



سریال کوتاه "اشغال" محصول سال 2009 و شبکه "BBC" می باشد. در این سریال ما با زندگی سه سرباز ارتش بریتانیا بین سالهای 2003 تا  2007  در شهر بصره مواجه می شویم. این سه سرباز که دوران خدمت سربازی خود را به اتمام رسانده اند، به شهر خود باز می گردند، ولی هر یک به دلایلی دوباره به عراق باز می گردند.یکی از این سربازان دلباخته زنی عراقی که به عنوان پزشک در یکی از بیمارستانهای بصره مشغول به کار است می شود، و دوباره به عنوان سرباز به بصره برای یافتن این زن میرود. دیگری سربازیست است که برای کمک به مردم عراق و بازسازی این کشور دوباره به عراق سفر می کند و نفر سوم برای کسب پول و ثروت و سوء استفاده از موقعیت ناامن این کشور دوباره راهی بصره میشود. سریال از روزهای آخر خدمت این سه سرباز شروع می شود، در حمله ای که سربازهای بریتانیایی به یک منزل گروه های تروریستی در عراق انجام می دهند دختر بچه ای به شدت زخمی می شود، گروهبان "مایک سویفت" دختر بچه را به بیمارستان میرساند، عده ای معدود پزشک مشغول مداوای صدها نفر مجروح و زخمی هستند، عده ای هم از طرفی مشغول غارت اموال بیمارستان می باشند، گروهبان "مایک سویفت" پزشک زنی را پیدا میکند که به دختر کمک نماید،اسم این زن " آلیا نبیل" می باشد، زن به گروهبان می گوید ، تجهیزات پزشکی برای مداوای دختر نداریم، تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که درد دختر بچه را تسکین دهیم، پزشک زن از گروهبان درخواست سیگارمی کند، گروهبان جواب می دهد سیگار برای سلامتی مضر است، زن می گوید :"امید به زندگی در سیگاریها 55 سال است ، در بصره امید به زندگی 35 سال است، من سیگار می کشم شاید حداقل تا 55 سالگی عمر کنم".


 فیلمها و سریالهای زیادی از جنگ عراق ساخته شده، ولی معمولا این سریالها هیچ گاه مورد استقبال مردم قرار نگرفته است، شاید دلیل اصلی این باشد که در این آثار تمرکز بیشتر به خود جنگ بوده باشد تا آدمهای جنگ . در این سریال اما انسانها و احساساتشان بیشتر مورد توجه قرار گرفته، و جنگ همیشه در پس زمینه قرار دارد، اثر جنگ بر روی شخصیتها حس می شود ، ولی این اثر به شکل بمب و آتش و گلوله نیست بلکه روح شخصیتها را هدف گرفته است. سریال درباره تقابل انسانها و عواطف است، و عدم درک انساها از یکدیگر، تفاوتها و شباهتهای انسانها گاهی آنقدر با هم نزدیک می شوند، که تمایز دادن آنها کاملا مشکل است، گاهی فاصله دو همشهری بریتانیایی نسبت به دو فرد عراقی و بریتانیایی بیشتر است. سریال تاثیرات جنگ را فقط نه در کشور جنگ زده بلکه هزاران کیلومتر آن سوتر در کوچه ها و خانه ها و بارهای ایرلند  ترسیم می کند. سریال زخمهای جنگ را نه در دست و پاهای قطع شده بلکه در آسیبهای روحی و روانی هم در مردم کشور جنگ زده و هم درسربازان خارجی که از خانواده و فرزندان خود به دور افتاده اند میبیند. تاثیر جنگ بر این سربازان به قدریست که بعد از بازگشت به وطن، به نوعی میدان جنگ را به خانه خود می برند. در این میان با رفتار مردمی از کشوری محروم مواجه ایم، که سالها زیر چکش دیکتاتوری خودشیفته با رنجهای و مشقتهای بسار زندگی کرده اند، و حالا با اینکه این دیکتاتور سقوط کرده ولی افکارش همچنان باقیست، او حتی بعد از مرگش هم میراثی برای مردمانش به جا گذاشته، این میراث ، میراث نفاق و دودستگی و تعصب است.

امتیاز: 8.5
مخاطب :خاص
سختی دیالوگها: 4



گزیده دیالوگها:

دنی:من می دونم تو نسبت به این مردم تعصب داری ، ولی بزار یه چیزی بهت بگم، هر وقت ما یه بیمارستان میسازیم ، یه آدم احمقی منفجرش میکنه،  میام ژنراتور برق بسازیم، یه نفر میاد ژنراتورو با کارگرا منفجر میکنه..دلیل اینکه این کشور به زانو در اومده من یا "لستر" یا شرکت های امنیتی نیستش ، دلیلش اینه که این مردم نمی تونن از کشتن هم دست بردارند، اگر سیاست نباشه، دینه، اگر دین نباشه، اختلافات قبیله ایه. اینا مثل "لیورپولیا" می مونن، نمی تونن خودشونو کنترل کنن.

آلیا: "گیلگمش"، چیزی که به دنبالش هستی را هیچ وقت نخواهی یافت، از همان زمان که خدا بشر را آفرید، مرگ را نیز با او همساز کرد. زندگی ابدی یعنی جهنم، پس هر روزت را آمیخته با شادی کن، فرزندت را که دست بر دست تو دارد دوست داشته باش، و بگذار همسرت در آغوشت آرام گیرد. تنها اینهاست که برای بشریت حائز اهمیت است.

هیچ نظری موجود نیست: